ثبت نام برای چهارمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا در حالی تا پاسی از شب گذشته استمرار داشت که بخش عمده ای از نامزدهای مصمم، چهره های مشهور و محبوب بودند که با توجه به سبقه منتخبین شوراها، حضور پررنگ شان در ترکیب شورای شهر آتی پایتخت دور از ذهن نیست و این احتمال، چنین چنین چالشی را پیش میکشد که تصمیم گیران چهار سال آتی ساکنان تهران چه اشخاصی با چه سطح تخصصی خواهند بود؟
«8000000»، یک هشت و شش صفر در مقابلش؛ آماری که در سالهای اخیر به عنوان جمعیت پایتخت ایران ذکر گردیده و گاه به گاه چند ده هزار نفری بر آن افزوده شده اما اثرگذاری این کلان شهر بیش از 9.5 درصد جمعیت کشور است. کافی است اتفاقی که شرایط یک شهرستان و حتی مرکز یک استان را ماه ها تحت الشعاع قرار داده، برای چند ساعت در تهران به وقوع بپیوندد تا کشور برای رفع مشکل بسیج شود.
این نگاه نه به خاطر حضور اکثریت نخبگان و تصمیم گیران در تهران، بلکه به واسطه میزان اهمیتی است که حتی یک طرح بزرگ عمرانی در این شهر بر معادلات سیاسی و اقتصادی می تواند داشته باشد و مثلاً موجب گرانی آهن و فولاد شود یا به عنوان ابزاری سیاسی مورد توجه قرار گیرد و رسانه های بین المللی نیز با چنین نگاه هایی به پایتخت ایران می نگرند و همین امر حساسیت تصمیماتی که در پرتراکم ترین منطقه جغرافیایی خاورمیانه عملیاتی می شود، را دو چندان می سازد.
با شکل گیری شوراهای شهر، تصمیم گیری درباره تهران و سایر شهرها که پیش تر در انحصار شهردار منتصب وزارت کشور بود، به شورایی منتخب از مردم ساکن هر شهر واگذار شد که البته همچنان مصوبات شوراهای شهر به شکلی تقریباً تشریفاتی میبایست به تایید فرمانداری ها برسد. با این حال به هر ترتیب تصمیم گیرنده مدیریت شهری در حدود اختیارات شهرداریها، شوراهای اسلامی شهر شدند و این موضوع برای پایتخت بسیار حائز اهمیت بود.
در سالها نخست، شهردارانی که به تصمیم گیری شخصی عادت داشتند، نتوانستند با شیوه جدید فعالیت کنند و در تهران چندین شهردار در مدت زمان نه چندان طولانی راهی بهشت شدند و به سرعت کرسی شان را تحویل دادند تا اینکه به مرور این فضای مدیریتی به اصطلاح جاافتاد و حداقل در تهران کشمکشها کاهش یافت اما کاهش حواشی تعامل شهردار و شورای شهر که انتخاب کننده شهردار بودند، با پررنگ ترین شدن دغدغه های دیگر در حوزه تصمیم گیری و اجرای برای تهران همزمان شد.
با این تفاسیر به همان میزان که می توان به شورای شهر به عنوان یک حق شهروندی نگریست، باید توجه کرد که هر شهروندی، توان تصمیم گیری برای هشت میلیون تهرانی را ندارد و با توجه به جمعیت و وسعت پایتخت و دیگر حساسیت های فوق الاشاره، اندک تجارب مدیریتی و اجرایی جزو ملزوماتی است که در زمان انتخاب اعضای شورای شهر تهران میبایست مورد توجه صاحبین آراء قرار گیرد و به نوعی شاید ترکیب منتخبین شورای شهر پایتخت از ریاست جمهوری نیز پراهمیتتر باشد.حال با رسیدن به هنگامه چهارمین دوره انتخابات شورای شهر و روستا، تجربه گرایی در احساس تکلیف برای حضور در انتخابات شورای شهر پایتخت رنگ باخته و سیلی از هنرمندان، ورزشکاران، ادبا و چهره های محبوب در کنار چهره های دارای سابقه اجرایی، مدیریتی و سیاسی خود را برای حضور در ترکیب 31 نفره شورای شهرهای بزرگ به ویژه تهران کاندیدا کرده اند و متاسفانه این نگرانی وجود دارد، عادت به رای دادن به چهره های نام آشنا در چنین گزینش های گروهی، منجر به شکل گیری شورایی متشکل از سلبریتی ها شود که اساساً حتی کوچک ترین شناختی نسبت به قوانین و ساختار اداری تهران ندارند.
چهره هایی همچون افسانه بایگان که با افتخار خود را کاندیدای نهاد ریاست جمهوری در انتخابات شورای شهر تهران نیز معرفی می کنند، هرچند در حوزه خود دارای سوابقی هستند اما اکثراً فاقد سوابق مدیریت کلان و حتی مدیریت های میانی بوده و تجربه تصمیم های کلان که تبعات چندصدمیلیاردی می توان در پی داشته باشند، را ندارند و ای کاش در حوزه تخصصی شان حضور موثرتری داشتند.
بی شک تصمیم گیری در نهادی که مصوباتش به سرعتی به مراتب بیشتر از مصوبات مجلس جنبه اجرایی پیدا کرده و برای هشت میلیون تهرانی عینت می یابد، نیازمند تجربه و شناخت کافی در خصوص ابعاد تصمیمات کلان در چنین شهری است و هرچند محبوبیت و یا مقبولیت را می توان به عنوان شرطی لازم برای اعضای شورای شهر لحاظ کرد اما شرط کافی نیست. این امید وجود دارد که برای تهرانی ها و ساکنان دیگر شهرهای بزرگ نیز، بررسی سوابق اجرایی و مدیریتی کاندیداهای عضویت در شورای شهرهایشان، بیش از میزان خاطره های خوشی که از ایشان در ذهن دارند، در زمان اخذ رای مدنظر قرار گیرد تا چهار سال تاوان انتخاب های اشتباهشان را ندهند.
توضیح مدیر وبلاگ:
واقعاً جای بسی تعجب است که تعدادی از این علاقمندان شیفته صندلی های بهشت (خیابان بهشت که شهرداری و شورای شهر تهران در این خیابان واقع است) در موقعیت شغلی خود چه گلی به سر این مردم زده اند که حالا "رگ احساس تکلیفشان" در شورای شهر ور قلمبیده؟؟؟؟
مثلاً با تمام احترامی که برای آقایان امین و امید زندگانی و خانم بایگان و آقای ابوالقاسم پور و ... قائلیم اما این دوستان در کجای پازل زندگی روزمره ما و حتی فرهنگ و سینما و ورزش و... کشور تاثیرگذار بوده اند و جایگاهی داشته اند که الان باید در این نقطه به ایشان برسیم؟؟؟ دارای چه مدرک مرتبطی هستند و چه سطحی از مدیریت را تجربه کرده اند؟؟؟
آیا این دوستان و عزیزان دیگر از نوع ورزشکاران کشورمان چیزی از مهندسی عمران، سازه، مباحث مالی،طرحهای کلان، مباحث اجتماعی و .... می دانند و آیا اصولاً تکلیف خود را در صحنه های حضور خود در شغل و پیشه خود اداء نموده اند؟؟؟
به هر صورت امیدواریم با یک گزینش اصولی تعدادی از این دوستان از اداء تکلیف در این صحنه معاف شده !!! و در جاهای دیگر به مردم خدمت نمایند!!! بلکه امور شهر در دست کسانی باشد که ظرفیت، توانایی و سواد کار را داشته باشند.