آواجیقی ها به فرماندهی سالار همایون مستقیما به ارامنه حمله کرده و اگر این نیروی کمکی در آن لحظات حساس با روحیه جنگاوری نمی آمد حتما در شهر خوی بیش از هزاران زن و مرد کشته می شدند و از افراد مهم آن نیرو می توان به اسداله معروف به "اسو بیک" و "محمد باقربیک" اشاره کرد
یکی از قدیمی ترین و ناب ترین تصاویر آلبوم خانوادگی من
حسینقلی خان ملقب به "سالار همایون"
فرزند پنجم "پاشاخان میرپنج" سرحددار آواجیق

پس از اضمحلال امپراتوری بزرگ تزاری روسیه، سالداتهای اشغالگر روس پس از سالها مجبور به ترک ایران و آذربایجان شدند. با این عقب نشینی چون صحنه برای عساکر عثمانی خالی می شد، انگلیس (متحد روسیه) بر آن شد تا با بر سر کار آوردن گروهی طرفدار خویش هم مانع حضور عثمانی ها در این مناطق شود و هم ضرباتی بر پیکر حریف وارد سازد.
بهترین گزینه برای این نقشه شوم، آسوری ها و ارامنه ساکن در منطقه بودند. آسوریهای شرق عثمانی(که به آنها جیلو می گفتند) و نیز ارامنه در سودای بنای یک کشور مستقل برای خود و بدون در نظر گرفتن سالها حرمت و مهمان نوازی مسلمانان منطقه در حقشان، داخل این ماجراجویی خونین گشتند و کردند کارهایی را که نباید میکردند. قتل عام دهها هزار نفر از مسلمانان بومی منطقه غرب آذربایجان در سالهای 1296 و 97 همیشه تاریخ همچون لکة ننگینی بر تارک تاریخ زندگی این دو قوم خواهد ماند.
(--اما ماجرای پایداری خوئی ها--)
آقا پتروس و ارتش آسوریها

در خرداد ماه سال 97 شمسی آسوری ها و ارامنه توانسته بودند با بکارگیری روشهای کاملاً وحشیانه حاکمیت خود بر شهرهای اورمیه و سلماس را تحکیم ببخشند. از سوی دیگر ارامنه شمال ارس (آراز) نیز با قتل عام و اخراج ددمنشانه توانسته بودند بر روی پیکرهای به خون خفته صدها هزار مسلمان، جمهوری مستقل ارمنستان را به مرکزیت شهر قبلاً مسلمان نشین ایروان بنا کنند. لذا برای ایجاد یک مملکت بزرگ مسیحی نشین لزوم برقراری ارتباط بین ارامنه مستقر در ایروان، اورمیه و وان احساس می شد و در این بین تنها شهر تصرف نشده خوی و منطقه استراتژیک مرزی و وسیع آواجیق (سرحددار آواجیق در این تاریخ، مرحوم پاشاخان میرپنج جد بنده بودند) و چالدران بود.
مأموریت اشغال خوی به "آندرانیک" نامی از ارامنه شمال آراز واگذار می شود و او با نیرویی که تعداد آن را بین 3 تا 12 هزار می نویسند عازم تصرف خوی می گردد. در خوی اما مردم از مدتها پیش با دیده ای باز سیر حوادث را دنبال می کردند و تلاش مینمودند بلایای آمده بر سر دیگر شهرهای غرب آذربایجان بر آنان نازل نشود و حتی در تشکیل اردویی برای نبرد با مسیحیان نیز سعی وافر نموده، دستجات بسیاری از آنان در جنگ با جیلوها شرکت کرده بودند که البته نتیجه ای جز شکست حاصل مسلمانان نشده بود.به هنگام آغاز حملة آندرانیک به خوی، سپاهیان عثمانی وارد منطقه غرب آذربایجان شده و سلماس و پیرامون آن را از تصرف مسیحیان خارج ساخته بودند.
آندرانیک اوزانیان

در خوی نیز شهر به وسیلة یک انجمن مشورتی متشکل از رجال سرشناس اداره می شد و فرماندار شهر نیز حسنعلی خان میرپنجه آقاسی می بود. گرچه عثمانی ها نیز در حدود هفتصد عسکر در خوی مستقر کرده بودند، ولی مرکز فرماندهی آنها در سلماس در 45 کیلومتری جنوب خوی قرار داشت. باید توجه داشت که تصرف خوی با آن قلعه و باروی مقاوم، هم ارتباط ارامنه را راحت تر میسـاخت و هم دژ مستحکمی برای مقابله با حملة احتمالی مسلمانان می بود.روز اول تیرماه 1297 شمسی خبر عبور قشون ارمنی، تلگرافی به شهبندری عثمانی در خوی می رسد. عساکر مستقر در خوی همراه با تعدادی از مردم خوی برای مقابله با مهاجمان عازم می شوند و در گردنه ارسی در شرق خوی با آنان درگیر می گردند. تفوق ده به یک نفرات دشمن نتیجه ای جز شکست مسلمانان دربر ندارد. عده کمی به زحمت خود را به شهر می رسانند.
عثمانی ها در خاک ایران در جیلولوق

فرمانده نیروهای عثمانی چارهای جز ترک شهر و آوردن قوای کمکی نمیبیند. لذا از مردم شهر می خواهد یک شبانه روز مقاومت کنند تا او بتواند نیروی کمکی بیاورد.همهمه ای در بین مردم شهر می افتد. طبق معمول این گونه مواقع، عده ای راحت طلب بار و بنه جمع کرده به سمت کوهستانهای غرب شهر فرار می کنند. اما مردانی که مردیشان در اینگونه هنگامه ها مشخص می شود عزم مقاومت دارند. حتی ایده تسلیم بی قید و شرط نیز خریداری ندارد. فجایعی که ارامنه در اورمیه و سلماس به بار آورده اند نتایج هرگونه سستی و کاهلی را از قبل مبرهن ساخته است.
گردان یکم ارمنی تحت فرماندهی آندرانیک در حال گذر از مرز و حمله به خوی

سپیده دم روز دوشنبه سوم تیرماه 1297 حمله مهاجمان به شهر خوی آغاز می شود. مردم غیر نظامی تنها به خاطر دفاع از ناموس و خاک دست به سلاح برده، بر بالای دیوارهای قلعه آماده نبرد می شوند. روحانیان مبارز شهر حکم به شکستن روزه در آن روز می دهند و خود دوشادوش بقیه مردم سلاح بر دست به دفاع قیام می کنند. با طنین نخستین گلوله های شلیک شده ترس و دلهره معنی خود را از دست می دهد. صفیر گلوله های آتشین مردان با غیرت مسلمان در آسمان شهر طنین انداز می شود. زنان و کودکان نیز در این جنگ نابرابر بیکار نیستند. وظیفه تدارکات بر عهده آنان است. صفوف ارامنه مهاجم هر لحظه به شهر نزدیک تر می شود. تا ظهر نزدیک به نصف قلعه را محاصره می کنند.
در گرماگرم نبرد رسیدن دو نیروی کمکی روحیه و شعفی در بین مدافعان پدید می آورد. سالار حسینقلی خان آواجیقی (پنجمین پسر پاشاخان جد بنده) با سواران دلیر و جنگاور آواجیق و نیز تیمورخان سرتیپ صمصام همایون با جمعی سواره و پیاده از اَیری بوجاق به یاری مردم شهر می آیند. صحنه های بس اعجاب انگیزی در آن مدت کم دفاع مشاهده می شود که قابل وصف نیست.
قضیه فرار مدافعان بخشی از قلعه و تحریک غیرت آنان به وسیلة زری خانم نامی و بازگشت مدافعان و دفع مهاجمان ارمنی خود نمونه ای از شیرزنی زنان آذربایجانی است.آمدن ارامنه با لباس عساکر عثمانی و مکر آنان به قصد فریب محافظان دروازه قلعه و شجاعت مثال زدنی خلیل نامی در عقیم گذاشتن حیله آنان از دیگر داستانهای شنیدنی این روز است که حتی امروزه نیز نقل آن در بین مردم خوی رایج است.
اما قضیه آن توپ قدیمی که تنها به درد اعلام وقت در ماه رمضان می خورد شاید از همه شنیدنی تر باشد. مشهدی تقی نامی از توپچیان قدیمی موفق می شود با همین توپ زوار در رفته، اصلی ترین توپ مهاجمان را خاموش سازد و مانع از ادامه خرابیهای فراوان آن گردد.شرح این همه دلاوری و صحنه آفرینی ها را باید که در منابع فوق الذکر خواند و از حمیت و غیرت و تیزهوشی پدران خویش لذت برد و درس آموخت. جنگ و دفاع اینگونه ادامه داشت تا اینکه از سمت جنوب صدای غرش توپهای اردوی اسلام (عثمانی) به گوش می رسد. مدافعین با شور بیشتری به دفاع می پردازند. همه نزدیک شدن شاهد پیروزی را با چشمان خود می بینند. همه به ثمر نشستن درخت تصمیم به دفاع خود را مشاهده می کنند و بر شدت حملاتشان بر دشمن زبون می افزایند. طولی نمی کشد که نیروهای ارمنی از دو سوی مورد حمله قرار میگیرند و منهزم می گردند. زنده ماندگان با خواری و ذلت به سوی جلفا فرار می کنند و خود را به آن سوی آراز می رسانند و پل آن را به آتش می کشند.
شهر خوی غرق در شادی می شود. گرچه تعداد شهدای مقاومت آن روز به پانزده نفر می رسد، ولی جان باختگان حمله بسیار بیشترند. شیوع انواع بیماری های مسری نزدیک به دو ثلث مردم شهر را به کام مرگ میفرستد. اما باز مردم شهر خوشحالند و سرفراز. ...

ذکر این نکته لازم است که در متون دیگر، آورده شده که: آواجیقی ها مستقیما به ارامنه حمله کرده و اگر این نیروی کمکی در آن لحظات حساس با روحیه جنگاوری نمی آمد حتما در شهر خوی بیش از هزاران زن و مرد کشته می شدند و از افراد مهم آن نیرو می توان به اسداله معروف به "اسو بیک" و "محمد باقربیک" اشاره کرد.
هدف از تقریر این مقوله نه بازگویی مجدد بخشی از تاریخ بلکه به تصویر کشیدن روح سلحشوری، نوع دوستی، حفظ استقلال و اجنبی ستیزی مردم سلحشور و سرحدداران شجاع، دلاور و با ایمان خطه زرخیز و دلاورپرور "آواجیق" بوده که در برهه های حساس و بحرانی تاریخ منطقه و آواجیق مانند "جنگ غازلی گلی" به فرماندهی فرزند ارشد پاشاخان میرپنج (سرحددار)، مرحوم "عباسقلی خان سرتیپ" در مقابله با تجاوز قشون عثمانی، مقابله با متجاسرین و یاغیان محلی به سرکردگی "فرزنده" و "حسو بیروتللی" و غائله فرقه دموکرات آذربایجان و ... ظهور و بروز یافته و برای همیشه در صفحات زرین تاریخ "آواجیق" ثبت و برای آیندگان به ودیعه نهاده شده است.(در آینده شرح مفصل این وقایع را خواهم آورد)
همان گونه که معصوم (ع) فرموده است: "اقزوا تورثوا ابناءکم مجدا" در عصر حاضر و در سالهای دفاع مقدس نیز مردان با ایمان منطقه در امتداد خط سرخ شهادت با نثار جان خود از کیان اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دفاع می کنند لذا یاد و خاطره همه این دلیرمردان را گرامی داشته در مقابل آنان سر تعظیم فرود آورده و به روح مطهرشان درود می فرستیم.