نگاهی به خویشتن ::-> چه بدنی ملعون است!!؟
يونس بن يعقوب می گوید: از امام صادق عليه السلام شنيدم که می فرمود: ملعون است بدنی که چهل روز بر آن بگذرد و ابتلائي نداشته باشد
پرسیدم: ملعون است؟ فرمود: {آری} ملعون است. {دو باره} پرسیدم: ملعون است؟ فرمود: {آری} ملعون است. زمانی که دید اين سخن بر من گران آمده است فرمود: ای يونس، ابتلاء {ممکن است حتی} خراش يا ضربه يا ليز خوردن يا گم شدن يا لغزيدن يا پاره شدن بند کفش يا وارد شدن خاشاک در چشم وأمثال اين باشد. مؤمن نزد خداوند گرامی تر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و گناهانش در اين مدت زدوده نشود. حتی اگر شده به واسطه غم و اندوهی که سببش را نمی داند. به خدا سوگند گاهی سکه ها را مقابلتان می گذارید و آن را وزن می کنید و آن را ناقص می يابید و به همين سبب غمگين می شوید. پس بار ديگر آن را وزن می کنید و آن را کامل می یابید و با همين اندوه بخشی از گناهانتان زدوده می شود.(بحار الأنوار-علامة مجلسي-ج ٧٨-صفحة ١٩١)
فضایل آقا علی اکبر (ع)
حضرت علی اکبر(ع) در یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری متولد گردید. البته در سال ولادت آن حضرت اختلافاتی وجود دارد و عده ای ایشان را در واقعه عاشورا ۲۷ ساله دانسته اند

به گفته مرحوم مقرم در کتاب زندگانی حضرت علی اکبر(ع) قرائن بسیاری نشان می دهد که او نزد پدر بزرگوارش جایگاه بلندی داشته و بر همه اصحاب و اهل بیت حضرت به جز عمویش عباس(ع) مقدم بوده است. مادر بزرگوار آن حضرت لیلاست که مادر او میمونه دختر ابوسفیان است. در مورد سال وفات و مقدار عمر و حضور مادر حضرت علی اکبر(ع) در کربلا خبر روشنی در دست نیست اما علامه دربندی در کتاب اسرار الشهاده به نقل از بعضی کتب که نویسندگان آن مشخص نیست، معتقد به حضور او در کربلا است، با این حال شیخ عباس قمی در کتاب نفس المهموم می گوید: من سندی که دال بر آمدن لیلی به کربلا باشد، نیافتم. به خاطر نسبت خویشاوندی که ذکر شد، در روز عاشوا دشمن به علی اکبر(ع) گفت: تو با یزید نسبت خویشاوندی داری. مقصودشان از این سخن کشاندن او به لشگر یزید بود ولی آن حضرت فرمود: رعایت خویشاوندی با رسول خدا سزاوارتر است از رعایت خویشاوندی با فرزندان آن زن جگر خوار.
فضائل حضرت علی اکبر(ع) مورد اذعان دوست و دشمن بوده است. بطوری که حتی معاویه نیز در مورد فضائل آن حضرت زبان به اعتراف گشوده است. روزی معاویه از سردمداران و دولتمردان حاضر در جلسه ای پرسید: سزاوارترین مردم بر امر حکومت کیست؟ گفتند. تو سزاوارترین هستی. معاویه گفت: نه، سزاوارترین مردم برای حکومت، علی بن الحسین علی(ع) است که جدش رسول خدا (ص) است و شجاعت بنی هاشم، سخاوت بین امیه و بزرگ منشی ثقیف را دارا است. البته اقرار معاویه به آن دلیل است که حضرت علی اکبر(ع) در آن هنگام بین مردم شام و بسیاری از شهرها به داشتن محاسن اخلاق و قداست کاملا معروف بوده است.
معاویه می دانست که تمام فضائل حضرت علی اکبر(ع) از سلف مطهرش می باشد اما خود را به غفلت زد و به خاطر غرض های پنهانی اش دیگران را نیز در آن فضائل دخالت دارد. او می خواست برای قوم خود فضیلتی را اثبات کند تا همطراز قبایلی چون بنی هاشم و ثقیف گردد. این در حالی است که همگان می دانستند خاندان امیه از زمان جدشان هیچ فضیلت و حکومتی نداشتند.

مورخان در میان خانواده پیامبر(ص) از کسی که در تمام صفات شبیه او باشد به جز علی اکبر(ع) نام نبرده اند. از جابر انصاری نقل شده که حضرت زهرا(س) در راه رفتن شبیه پدر بزرگوارش بود. در روایت صدوق آمده که امام حسن(ع) در هیبت و سیادت شبیه جد خود بود و امام حسین(ع) در بخشش و شجاعت. اما سخن امام حسین(ع) در مورد حضرت علی اکبر(ع) نشان می دهد که تنها کسی که از هر جهت شبیه رسول خداست کسی جز علی اکبر(ع) نبود. امام حسین (ع) فرمود: اللهُمَّ اشهَد عَلی هُؤلاءِ القُوم إنَّهُ قَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاس خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسولِک وَ کُنّا إذا اشتَقنا إلی لِقاءِ نَبیِّک نَظَرنا إلَیه. خدایا گواه باشی شبیه ترین مردم به رسولت در خلقت و رفتار و سخن گفتن به سوی اینان رفت و هر گاه ما مشتاق پیامبرت می شدیم به او نگاه می کردیم. با توجه به احادیث رسیده هر چند بعضی از خاندان رسالت به مقام عظمای رسالت شباهت داشتند اما حضرت علی اکبر(ع) نمونه اعلای آن ذات کامل قدوسی، معصوم از عیب و خطا و آراسته به جمال قدس الهی بود.
حضرت علی اکبر(ع) با اخلاص و صفای کامل و تسلیم محض در برابر امام حسین(ع)، جانبازی و فداکاری نمود و کثرت افراد دشمن کوچکترین خللی در عزم او وارد نکرد. برای رسیدن به قرب موعود که غایت آرزویش بود شاد و مصمم، بدون احساس خستگی بود و آرام نداشت. روایتی در گواه اشتیاق آن حضرت برای رسیدن به شهادت و قرب الهی نقل شده است که می گوید: در منزلگاه «قصر بنی مقاتل» امام حسین بالای مرکب خواب کوتاهی نمود و وقتی بیدار شد سه بار فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و الحمدالله رب العالمین. فرزندش حضرت علی اکبر(ع) که بر اسبی سوار بود به سوی آن حضرت رفت و گفت: فدایت شوم سبب گفتن کلمه استرجاع و حمد خدای تعالی چه بود؟
امام فرمود: در خواب دیدم سواری عنان مرکبم را گرفت و گفت: اینان می روند و مرگ را به دنبال خود می برند، فهمیدم که امیدی به زندگی ما نیست. حضرت علی اکبر(ع) عرض کرد: پدر آیا ما بر حق نیستیم؟ امام فرمود: آری، سوگند به آنکه بازگشت بندگان به سوی اوست. علی اکبر(ع) عرض کرد حال که بر حق هستیم از مرگ باکی نداریم. امام فرمود: خداوند بهترین پاداشی را که پدری به فرزندش می دهد به تو عطا کند. کوتاه سخن اینکه در مقام حضرت علی اکبر(ع) همین بس که در زیارت پنجم حضرت علی اکبر(ع)، امام صادق(ع) آن حضرت را با عبارت «السلام علیک یا ولی الله و ابن ولیه» خطاب می کند که این نیز خود نشان از مقام ولایت الهی حضرت علی اکبر(ع) دارد.
نگاهی به خویشتن ::-> صدقه ماه مبارک شعبان در کلام امام جعفر صادق (ع)
حَسَنِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فِی شَعْبَانَ رَبَّاهَا اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ لَهُ کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَصِیلَهُ حَتَّى یُوَافِیَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَدْ صَارَتْ لَهُ مِثْلُ أُحُد
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
هر كس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد، همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شدهای را تربیت مىكند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.
نگاهی به خویشتن ::-> ویژگیهای شعبان المعظم
پایگاه اطلاع رسانی حاج آقا مجتبی تهرانی: خصوصیات ماه شعبان
ماه استغفار
ماه شعبان، ماه استغفار است. ماه پیغمبر اکرم است. ما در روایات داریم که حضرت فرمود: «أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِی فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِی عَلَى شَهْرِی»، ماه، ماه من است؛ خداوند کسی را که در این ماه به من کمک کند، رحمت کند! این یعنی چه؟ پیغمبر چون رحمةللعالمین است، کارش این است که برای همه ما رحمت باشد و همه ما را مورد رحمت قرار دهد؛ ماه هم، ماه پیغمبر است؛ حال او میخواهد بندگان را شستشو داده و وارد دریای رحمت کند، پس از ما میخواهد که ما با استغفار و توبه، به او کمک کنیم تا او ما را شستشو دهد. پس این ماه، ماه شستشو است؛ ماه شستشوی نبوی است. ماهی است که پیغمبر امّتش را از گناهان شستشو میدهد و پیش خدا شفاعتشان را میکند. بیایید هر چه که، نعوذ بالله، کفران نعمت کردیم و بعد از آن هم استغفار نکردیم، الآن چشمانمان را باز کنیم و استغفار کنیم.
تناسب «آداب ماه شعبان» با «خصوصیّات صاحب ماه»
در اعمالی که به عنوان آداب این ماه وارد شده است، اوّل روزه آمده است، دوم یک استغفار ذکر شده است و سوم هم باز استغفار وارد شده است. به مفاتیحالجنان مراجعه کنید! برای این ماه دو استغفار ذکر شده است؛ یکی اینکه انسان هر روز هفتاد بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» از خدا استغفار میکنم و از او طلب توبه دارم.
و دیگری اینکه هر روز هفتاد بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» از خدایی که جز او خدایی نیست، مهربان و بخشنده است، زنده و پاینده است، طلب مغفرت میکنم و توبه میکنم، اینها به خاطر آن است که این ماه، ماه تطهیر نبوی برای امّت خویش است و پیغمبر میخواهد امّتش را تطهیر کند. این کار با استغفار امّت، بر پیغمبر آسان میشود.
نگاهی به خویشتن ::-> وفات حضرت زینب (س)
زینب (س)، نامی است که به سبب نقش پررنگی که در واقعۀ عاشورا دارد، همواره در کنار امام حسین و پس از آن در کاروان اسرای کربلا شناخته شده است

به مناسبت ۱۵ رجب، سالروز وفات حضرت، به شئون گوناگون و رنجهای بی پایان زندگی این شیرزن می پردازیم که به درستی توسط جدش، پیابر خاتم (ص) «ام المصائب» نام گرفت و زیر بار آن همه رنج و درد، هیچگاه شکوه ای به زبان نیاورد و قد خم نکرد. حضرت زينب كبرى، سوّمين فرزند حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب و حضرت زهرا (عليهما السلام) است كه دو سال پس از امام حسین (ع)، در روز ۵ جمادى الاول سال ۶ هجرى، در مدينه النبی متولد شد. كنیۀ ایشان «ام الحسن» و «ام كلثوم» و القاب مبارکش که در منابع گوناگون، بیش از شصت مورد ذکر شده، عبارتند است از: نائبه الزهرا، نائبه الحسین، ملیکه النساء، عقیله النساء، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، عقیلة الطالبین، محبوبه المصطفی، قره العین مرتضی، عقیلة قریش، محدثه، عقیلۀ بنی هاشم، ام المصائب و...
آنگاه که زمان وضع حمل حضرت صدیقه کبری (س) و به دنیا آمدن حضرت زینب (س) فرا رسید، پیامبر خاتم (ص) پای در سفر داشته و در مدینه حضور نداشتند. پس از تولد وجود مقدس حضرت زینب (س)، حضرت زهرا (ع) به امیرالمؤمنین (ع) گفت: از آن روی که پدرم غایب است و در مدینه حضور ندارد، شما بر این دختر نامی بگذارید. آن حضرت در پاسخ، فرمود: در این کار، من بر پدر شما و پسر عم خویش سبقت نمی گیرم، اندکی صبر کن که به زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح بداند بر این کودک می نهد.
پس از سه روز، رسول خدا (ص) مراجعت فرمود و همان گونه که سیرۀ ایشان بود، نخست به منزل حضرت زهرا (س) آمدند؛ پس امام علی (ع) خدمت آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. پیامبر نیز فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه، اولاد من هستند اما امر ایشان با پروردگار عالمیان است و من منتظر وحی می مانم.
در این حال جبرئیل امین بر حضرت نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! حضرت حق (سبحانه و تعالی) تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را «زین اب» بگذار، که این نام را در لوح محفوظ نوشته ایم. آنگاه پیامبر فرمود: البته علی خود زینت اهل دنیاست اما این دختر به جایی می رسد که زینت پدر می شود. لذا از آن پس، به جهت کثرت استعمال، این ثمر تازه رسیدۀ شجرۀ طیبه را «زینب» نامیدند.
بعد رسول اکرم (ص) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه فشرد، بوسید و فرمود: به حاضرین و غایبین امت وصیت می کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند که همانا او به جده اش، خدیجۀ کبری (س) بسیار شبیه است.
در سال ۶۲ هجری قمری، شهر مدینه به دست سپاهیان یزید بن معاویه مورد حمله قرار گرفت. یزید سپاهی ۵۰۰۰ نفره به فرماندهی حصین بن نمیر از فلسطین برای سرکوب اهالی مدینه گسیل داشت؛ او نیز توانست با سپاهیانش وارد شهر شود و بعد از ورود به مدینه، خون مردم شهر را سه روز بر سپاهیانش مباح کرد که در پی آن خونهای بیگناه بسیاری ریخته شد که این ماجرا در تاریخ به «واقعۀ حره» معروف است.
پس از این واقعه، قحطی سختی مدینه را درگرفت و حضرت زینب به همراه همسرش، عبدالله بن جعفر که در دمشق زمینهایی داشت به این شهر مهاجرت کرد و در ۱۵ رجب همان سال در دمشق درگذشت و در همان قریه ای که در آن سکونت داشت، مدفون شد. قریهای که در آن مزار حضرت زینب قرار دارد، در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است. البته عده ای از مورخین نیز معتقدند که حضرت در ماههای منتهی به وفات در مصر حضور داشته و در همانجا نیز رحلت کرده و مدفون شده اند؛ و این مزاری که اکنون در دمشق وجود دارد متعلق به حضرت زینب صغری (س) یعنی حضرت ام کلثوم است، که این بحث، بحث تاریخی مفصلی می طلبد که در حوصلۀ این مقال نمی گنجد.
سالروز وفات جانسوز نائبه الزهرا، عقیله النساء، محبوبه المصطفی، حضرت زینب کبری (س) را محضر آقا امام زمان (عج) و شیعیان و دوستداران حضرتش تسلیت عرض می نمایم
نگاهی به خویشتن ::-> گریه رسول مکرم اسلام بر مظلومیت مولای متقیان علی (ع)

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ؟ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ. ثُمَّ بَکَی فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یَسْتَحِلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی. فَقَالَ علیهالسلام فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ.
ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَکَ لِلْإِمَامَةِ وَ مَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّةِ إِنَّکَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ فی عِبَادِهِ.
امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی برای ما خطبهای درباره فضائل ماه مبارک رمضان خواند...... در این حال از جا برخاسته و عرض کردم، ای پیامبر خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟ حضرت فرمود: ای ابا الحسن! برترین اعمال در این ماه پرهیز از محرمات است. سپس گریست. گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟
فرمود: ای علی! بر این میگریم که حرمت تو را در این ماه میشکنند. گویا میبینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگونبختترینِ اوّلین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی میزند و محاسنت، از خون سرت رنگین میشود. گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟ فرمود: دینت، سالم است.
سپس فرمود: ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من. خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت، انتخاب کرد، هر کس امامت تو را انکار کند، نبوّت مرا انکار کرده است.
ای علی! تو وصیّ من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین من بر امّتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم، فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ آفریدگان قرار داد، تو حجّت پروردگار بر خلق اویی و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش.
دوران امامت آقا امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام در مدت هفده سال امامت خویش، به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت و شاگردان و اصحاب برجسته ای تربیت کرد که هر یک خود، سرچشمه ای از فرهنگ و آموزه های اسلامی بودند. از آن جمله می توان به ابن ابی عمیر بغدادی، ابو جعفر محمد بن سنان زاهری، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی، ابوتمام حبیب بن اوس طائی شاعر شیعی معروف)، ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری اشاره کرد

شاگردان حضرت نیز هر کدام به گونه ای تحت تعقیب یا زندانی بودند. امام جواد علیه السلام شیعیان خود را از خطر فرقه های آن دوران آگاه می کرد. یکی از این فرقه ها، فرقه مجسِّمه بودند که خدا را جسم می پنداشتند. واقفیه، از دیگر فرقه های گمراه و مشکل ساز بودند که در برابر شیعیان قرار گرفتند. آنها پس از شهادت امام کاظم علیه السلام بر آن حضرت توقف کردند و امامت فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السلام را نپذیرفتند. غُلات نیز گروه دیگری بودند. آنها در بدنام کردن شیعه سهم بسزایی داشتند. ازاین رو، مورد تنفر امامان معصوم علیهم السلام بودند. آنها به نام ائمه، روایت هایی جعل می کردند و شیعیان را به انحراف می کشاندند. امام جواد علیه السلام به سران غلات لعنت می فرستاد و شیعیان خود را به دوری از فرقه های گمراه سفارش می کرد.
بارزترین نوع تبلیغ امام جواد علیه السلام مناظره است. مناظره های آن حضرت - که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد - وی را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حق جویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد. آن حضرت به دو جهت در عرصه ی مناظره های علمی گام نهاد. نخست نیاز شیعیان که با توجه به سن اندک آن حضرت در پی کشف جایگاه معنوی اش بودند و دوم خواست مامون و معتصم که اندیشه ی خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی های وی در سر می پروراندند. خلفا می کوشیدند با برپا ساختن مجالس مناظره امامان شیعه را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید از پاسخ پرسشی باز مانند و جایگاه معنوی شان مورد تردید واقع شود.
نگاهی به خویشتن ::-> حلول ماه، ماه رحمت، ماه خدا
حضرت رسول(ص) میفرمایند: ماه رجب ویژه آمرزش و مخصوص مغفرت است در این ماه خداوند اولیا و محبانش را می آمرزد، توبه آنان را میپذیرد و از دشمنانشان میرهاند
ماه رجب، ماه ولایت و امامت، ماهی است که رحمت گسترده الهی بر بندگانش جاری میشود. رسول خدا (ص) در این خصوص میفرماید: «الا ان رجب و شعبان شهرای و شهر رمضان شهر امتی الا فمن صام من رجب یوما ایمانا و احتسابا استوجب رضوان الله الاکبر و اطفی صومه فی ذلک الیوم غضب الله و اغلق عنه باب من ابواب النار ولو اعط مثل الارض ذهبا ما کان بافضل من صومه و لایستکمل اجره بشی ء من الدنیا دون الحسنات اذا اخلص لله عزوجل، له اذا امسی عشر دعوات مستجابات».
هان! ماه رجب و ماه شعبان دو ماه من هستند و ماه رمضان ماه امتم. آگاه باشید، هر که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، مستوجب رضوان بزرگ الهی میشود و روزهاش در آن روز بیگمان خشم خداوند را فرو مینشاند و دری از درهای دوزخ را بر روی خویش میبندد و اگر به اندازه گستره زمین، زر به او داده شود برتر از روزهاش نخواهد بود و پاداش این روزه هرگز با حسنات دنیوی قابل مقایسه نیست جز این که باید اخلاص داشته باشد و برای تقرب به خدای عزوجل انجام داده باشد و همانا شب هنگام، ده دعایش مورد استجابت قرار میگیرد.
در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «رجب شهر الله و شعبان شهری و رمضان شهر امتی» ماه رجب، ماه خداست و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است. از حضرت سؤال شد: چه معنا دارد سخنت که فرمودی ماه رجب ماه خداست؟ حضرت پاسخ داد: زیرا ماه رجب ویژه آمرزش و مخصوص مغفرت است. در این ماه خونی ریخته نمیشود (حتی در جاهلیت نیز ماه رجب جزء ماه های حرام به حساب میآمد و جنگ و خونریزی در آن تعطیل میشد) و در این ماه، خداوند اولیا و محبانش را مورد آمرزش قرار میدهد و توبهشان را میپذیرد و آنان را از دشمنانشان میرهاند.
پیامبر اکرم(ص) سپس فرمودند: هر که تمام این ماه را روزه بدارد، سه چیز از خدایش دریافت میکند: 1 - آمرزش برای تمام گناهان گذشتهاش 2 - مصونیتی برای باقی مانده از عمرش 3 - ایمنی از تشنگی روز قیامت
نگاهی به خویشتن ::-> رسول مکرم اسلام پیامبر رحمت و مهربانی چه غذاهایی را نمی خوردند؟
ر پی استقبال بینظیر از کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی برآن شدیم تا هرشب بخشی از مطالب آن را پیشکش کاربران عزیز کنیم
پیامبر(ص) غذای داغ نمیخورد تا سرد شود و میفرمود: خدا به شما آتش نخورانده است. غذای داغ برکت ندارد پس آن را سرد کنید و آن حضرت هرگاه غذا میخورد بسمالله میگفت. انس میگوید: هرگز رسول خدا(ص) از غذایی بدگویی نکرد، اگر غذایی را میپسندید آن را میخورد و اگر غذایی را نمیپسندید، نمیخورد.
رسول خدا(ص) سیر، پیاز، ترهفرنگی و عسل آغشته به شیرهای که از درخت، در شکم زنبور میماند، نمیخورد زیرا بوی آن در دهان میماند. پیامبر اکرم(ص) ساده و محقّر بر سر غذا مینشست و هرگز آروغ نمیزد و دعوت آزاد و برده را میپذیرفت، هر چند بر غذایی که از پاچه و سیراب تهیه میشد! هدیه را میپذیرفت، هر چند جرعهای از شیر باشد و آن را میخورد؛ ولی صدقه نمیخورد.
نگاهی به خویشتن ::-> ماجرای فدک
پس از نزول آیه ی شریفه ی « و ات ذالقربی حقه » پیامبر اکرم صلی الله علیه و و اله وسلم به فرمان خدا بلافاصله حضرت زهرا علیها السلام را فراخواند و فرمود:
خداوند فدك را براى پدرت فتح كرد و چون لشكر اسلام آن جا را فتح نكرده اند، هیچ سهم و نصیبى از آن نمى برند و مالكیت آن به اذن خداوند از آن من است تا خواست خداوند را درباره ى آن اجرا گردانم. هم اكنون دستور خداوند بر عطاى فدك بر تو نازل شده و از سوى دیگر، مهریه ى مادرت، خدیجه، بر عهده ى پدرت مانده است. پدرت به دستور خداوند و در قبال مهریه ى مادرت، فدك را به تو عطا مى كند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش!
فاطمه زهرا علیها السلام به پدر عرضه داشت: شما بر جان و مال من صاحب اختیارید و تا شما زنده اید، نمى خواهم در آن تصرفى داشته باشم. پیامبر صلی الله علیه و و اله وسلم فرمود: ترس من از آن است كه نااهلان، تصرف نكردن تو را در زمان حیاتم بهانه اى قرار دهند و بعد از من، آن را از تو منع نمایند.
فاطمه زهرا علیها السلام عرضه داشت: پس آن گونه كه صلاح مى دانید، عمل نمایید. سپس پیامبر صلی الله علیه و و اله وسلم به شرح زیر عمل نمودند:
فشهد على ذلك على ابن ابى طالب علیه السلام و مولا لرسول الله و ام ایمن. فقال رسول الله: ان ام ایمن امرأة من اهل الجنة
حضرت علی علیه اسلام و ام ایمن را بر این مسئله شاهد گرفتند و پس از شهادت دهى "ام ایمن"، در شأن او فرمود: «ام ایمن زنى از زنان اهل بهشت است».
سپس پیامبر صلی الله علیه و و اله وسلم، مردم را به منزل حضرت زهرا علیها السلام فراخواند و به آنان خبر داد كه فدك از آن فاطمه است و در همان جا اولین درآمد فدك را به عنوان اهدایى فاطمه علیهاالسلام بین مردم تقسیم فرمودند و بدین صورت مالكیت فاطمه علیهاالسلام بر فدك را رسمیت بخشیدند. (بحارالأنوار، ج17، ص378)
نگاهی به خویشتن ::-> یاس و ناامیدی از رحمت خدا؛ گناهی نابخشودنی
یأس و نومیدی از رحمت و مغفرت الهی از بزرگترین گناهان است؛ زیرا آنچه سبب یأس از رحمت و مغفرت پرودگار عالم می شود، ضعف اعتقاد به قدرت و کرم و رحمت بی پایان اوست و قرآن مجید آن را از صفات کفار قرارداده است و می فرماید:
وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!
هر شخصی که مرتکب گناهی می شود تا وقتی مأیوس نباشد در صدد توبه بر آمده و با استغفار آمرزیده می شود ولی شخص مأیوس آمرزیده شدنی نیست زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت الهی ندارد تا توبه نماید. خداوند تبارک و تعالی خودش را در قرآن به قبول کننده توبه توصیف می فرماید:
وَ هُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ
او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و بدیها را می بخشد، و آنچه را انجام می دهید می داند
و اسماء شریفه تواب، غفار، غفور، غافرالذنب، قابل التوب را از اسماء خود قرار داده است و به طور عموم گناهکاران را به سوی خود دعوت فرموده و آنها را امر به توبه کرده و برای علاج یأس در این مورد تامل در مفاد این آیه شریفه کافی است که فرمود:
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ،
بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است
در این آیه شریفه چند نکته ظریف وجود دارد که بسیار قابل توجه می باشد: خداوند فرمود: "یا عِبادِیَ" که متضمن لطف خطاب است و نفرمود "یا ایها العصاة" ای گناهکاران، فرمود "أَسْرَفُوا" که مشتمل بر رفق در خطاب است و نفرمود "اخطئوا" فرمود "لا تَقْنَطُوا" که صریحاً دلالت بر نهی از نومیدی و حرام بودن یأس از آمرزش دارد.
جمله قبل را به جمله "إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ" مؤکد فرمود که عمومیت داده آمرزش خود را به تمام گناهان فرمود "جَمیعًا" یعنی همه گناهان و آن را مخصوص به بعضی نکرد و موکد فرموده آن را به جمله "إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ" که خدا بخشاینده و مهربان است.
پس بنابراین تمامی گناهان قابل بخشش بوده و نبایستی از درگاه حضرت حق ناامید گشت؛ اما آن چه مهم است توفیق توبه و عمل به شرایط آن از جمله ندامت و پشیمانی از گناه و عزم و تصمیم جدی بر ترک گناه و عدم بازگشت و ارتکاب مجدد آن و این که اگر گناهی را که مرتکب شده از حق الناس است برای توبه بایستی رضایت آن شخص را تحصیل نماید و اگر از حق الله است، از ارتکاب آن خودداری نماید و چنانچه اعمالی را ترک نموده که قضا و یا کفاره دارد، آنها را جبران نموده و …
در خاتمه توجه شما را به حدیثی در این زمینه جلب می نمائیم: جابر نقل می کند که زنی خدمت رسول خدا(صلی الله علیه واله) آمد، عرض کرد: زنی بچه خود را به دست خود کشته، آیا برای او توبه است؟ فرمود قسم به خدائی که جان محمد (صلی الله علیه واله) در قبضه قدرت اوست، اگر آن زن هفتاد پیغمبر را کشته باشد و پشیمان شود و توبه نماید و خدای تعالی صدق او را بداند که دیگر به هیچ گناهی رجوع نمی نماید توبها ش را قبول می فرماید و گناهانش را عفو می کند به درستی که توبه کننده از گناه مثل کسی است که گناه نکرده است.
نگاهی به خویشتن ::-> هدیه بی نظیر رسول مکرم اسلام به پاره تنشان خانم فاطمه زهراء
در روايت اول بر اساس نقل ابو بصير چنين گزارش شده است: «امام صادق(ع) فرمود: پدرم محمدبن على الباقر(ع) روزى به جابربن عبدالله انصارى گفت: جابر! سخنى با تو داشتم چه موقع فارغ بال مى شوى تا درباره موضوعى با تو سخن گويم؟ جابر به حضرت عرض كرد: هر وقت شما اراده كنيد.»

فرصتى پيش آمد و امام با جابر خلوت نمود و به گفتگو پرداختند. در اين گفتگو امام از جابر خواست تا آنچه را كه در جريان مشاهده لوحى كه در دست جده اش حضرت فاطمه(س) ديده بود براى او بازگو كند و او را از آنچه حضرت فاطمه(س) از مطالب مكتوب در لوح به او خبر داده، آگاه كند.
جابر پاسخ داد: «شهادت مى هم كه روزى در ايام حيات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقات كردم تا ولادت حسين بن على(ع) را به او تبرك بگويم كه در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزينه را ديدم كه گمان كردم زمرّد است؛ در آن لوح، كتاب سفيدى را كه به درخشندگى خورشيد بود مشاهده كردم. به آن حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد! اين لوح چيست؟
فاطمه(س) فرمود: «اين لوحى است كه خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى(ص) اهدا نمود. در اين لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسين(ع)] و نام اوصيا و امامانى كه از نسل فرزندم [حسن(ع)] هستند ذكر شده است. پدرم رسول الله (ص) آن را به من بخشيده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود».
جابر آنگاه اضافه نمود: «سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختيار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [يا از روى آن نوشتم]».
امام صادق(ع) در ادامه روايت مى فرمايد: «آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آيا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آيا آن را بر من عرضه مى كنى؟ جابربن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسيدند. جابر صحيفه اى از پوست نازك آورد، آن را گشود و به رؤيت پدرم رسانيد. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحيفه اى كه در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه اى كه در دستش بود، نگريست پدرم تمام مطالب صحيفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از كلام امام با حرفى از صحيفه اى كه در دست جابر بود مخالف نبود. پس از آنكه قرائت امام به پايان رسيد جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گيرم كه آنچه در صحيفه نزد فاطمه(س) ديدم همين بود كه شما خوانديد.
نگاهی به خویشتن ::-> راهکارهای معنوی برای تقویت حافظه + دعاها
آنچه در مورد تقویت حافظه و هوش از کتب روایی و ادعیه بیان شد، علت تامه محسوب نمی شود. بعضی از عوامل مربوط به هوش و حافظه در اختیار ما نیست و مربوط به عوامل ژنتیکی و وراثتی است

الف) امور معنوی:
1) یاد خدا (انجام امور عبادی و تکالیف شرعی به ویژه نماز اول وقت).
2) خواندن دعاهایی که برای تقویت حافظه مۆثر است، از امام معصوم نقل شده است که از خدا بخواه که عقل تو را قوی بگرداند و از خدا طلب فهم و درک نما.
به عنوان نمونه چند دعا که برای تقویت حافظه مۆثر است بیان می کنیم:
1 ـ سوره الرحمن را تا فبای آلاء ربکما تکذبان هر روز بعد از نماز صبح بخواند.
2ـ مرحوم شیخ بهائی در کتاب تهذیب فرموده است به جهت زیادتی حافظه این دعا را بخواند. الَلِّهُمَ ارْزُقْنی فَهْمَ النَّبِییّنَ وَ حِفْظَ الْمُرْسَلینَ وَ اِلْهامَ الْمَلائِکهَ الْمُقَرّبینَ آمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
3ـ بعد از هر نماز این دعا را بخواند مجرّب است. سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر.
4ـ جهت قوت حافظه هر روز ده مرتبه بگوید: فَفَهَّمْناها سُلیمْانَ وَ کُلاَّ آتیْنا فَهْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یَسْبَحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ آلِهِ اَکْرِمْنی بِالْفَهْمِ وَ الْحْفِظِ وَ الْخَیْرّ یا قاضِیَ الْحاجاتِ وَ صلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ.
5 ـ هر روز صبح قبل از آن که کسی سخن بگوید این جمله را بخواند. یا حَیَّ یا قَیَُّومُ فَلا یَفُوتُ شَیءُ عِلْمُهُ وَ لا یَئُودُه.
6 ـ هر روز بعد از نماز نافله صبح بگوید. اَللَّهُمَّ لا تُنسِنی ما اَقْرَءُ فی یَوْم هذا فَانَّکَ قُلْتَ سَنَفْرَئَکَ فلا تُنسی.
7 ـ در حدیث سلمان فارسی (رضی اللّه عنه) آمده است که رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرموده است: هر کس آیةالکرسی را با زعفران بر کف دست راست خود بنویسد و آن را با زبان بلیسد و هفت بار چنین کند هرگز چیزی را فراموش ننماید.
8- پنج چیز است که حافظه را زیاد میکند و بلغم را از بین میبرد: 1ـ مسواک کردن، 2ـ روزه گرفتن، 3ـ قرائت قرآن، 4ـ عسل خوردن، 5ـ کندر جویدن.
9- قبل از مطالعات این جملات را بخوانید. اَللّهُمَّ اَخْرُجْنی مِنَ الظَّلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَکْرِمْنی بِنُورِ الْفَهْمِ الَّلهُمَّ افْتَحْ عَلَینا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
10- مردی از شیعیان توسّلات و ختمها انجام داده که حضرتزهرا (سلام الله علیها) را در خواب ببیند و تقاضای حافظه کند. شبی در عالم خواب حضرت زهرا (علیهاالسلام) را که در پشت پردهای قرار داشت مشاهده نمود تقاضایش را پرسید. عرض کرد کم حافظه و به شما ملتجی میباشم. فرمود: از این پس وضو را با آب گرم بگیر، زیرا آب سرد جهت حافظه شما خوب نیست. آن مرد به دستور حضرت عمل نموده حافظهاش قوّت گرفت.
11- کسی که میخواهد حافظهاش زیاد شود مسواک کند و روزه بگیرد و قرآن بخواند مخصوصاً آیة الکرسی را، و ناشتا 21 عدد مویز با هسته سرخ بخورد زیرا جهت فهم و حفظ ذهن مفید خواهد بود. نافع خوردن حلوا و گوشت نزدیک گردن و عسل و عدس و کُنّدر میباشد.
12- از پیغمبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) است که پنچ چیز حافظه را قوی می گرداند. 1ـ شیرینی، 2ـ گوشت نزدیکگردن، 3ـ عدس، 4ـ نان سرد، 5 ـ خواندن آیة الکرسی.
نگاهی به خویشتن ::-> روش مقابله با غم در کلام امام صادق (ع)
ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟
امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند: چه چيز مانع مى شود كه هر گاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده گاه خود رود و دو ركعت نماز بگزارد و در آن دعا كند؟ مگر نشنيدهاى كه خداوند مى فرمايد: «از صبر و نماز مدد بگيريد»؟
نگاهی به خویشتن ::-> آیا ما جزء شیعیان خانم فاطمه زهرا هستیم؟
زنی از طرف شوهرش از حضرت زهرا (س) پرسید که او و (شوهرش) از شیعیان فاطمه است یا خیر؟
حضرت فاطمه پاسخ داد؛ اگر به آنچه ما امر میکنیم عمل کنید و از آنچه تو را نهی میکنیم پرهیز کنی از شیعیان ما هستی و الا خیر.
زن بازگشت و سخن فاطمه(س) را به شوهرش بازگفت، شوهر گفت وای بر من زیرا کسی خالی از گناهان و خطاها نیست. آن زن نزد زهرا(س) بازگشت و سخن شوهرش را منتقل کرد. صدیقه طاهره(س) نیز برای او تبیین کرد که شیعیان در صورت گناهکاربودن توسط سختیها یا شداید مرگ و قیامت تطهیر شده و داخل در بهشت خواهند شد. صدیقه طاهره در پاسخ او فرمود: (از من) به همسرت بگو، چنین نیست که او (قضاوت کرده است). شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه دوستان ما و و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما همه در بهشت خواهند بود. آری کسی که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شده اما از اوامر ما سرپیچی کند و نواهی و موارد پرهیز را محترم نشمارد از شیعیان واقعی ما نخواهد بود. گرچه این گروه نیز پس از پاک شدن از گناهان و تحمل مشکلات روز قیامت و قرار گرفتن اندک زمانی در طبقات بالای جهنم و کشیدن عذاب، اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستیشان با ما نجاتشان داده و آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد.
روایت شده است که مردی به امام حسن مجتبی(ع)گفت: من از شیعیان شما هستم امام فرمود:" ای بنده خدا اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی راست میگویی ولی اگر چنین نباشی پس با ادعای چنین منزلت والایی که اهلش نیستی بر گناهانت میافزایی. مگو من از شیعیان شما هستم بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم. در این صورت تو انسان خوبی هستی و به سوی خوبی در حرکتی
نگاهی به خویشتن ::-> داستان جالب از ملاقات امام زمان(عج) در کربلا
در کربلای معلّی یکی از علما که به علوم غریبه آگاهی داشته است، تصمیم میگیرد که به وسیله علم جفر خود را به امام عصر ساند، در نتیجه در داخل یکی ازغرفه های صحن امام حسین (سلاماللهعلیه) به محاسبات این علم میپردازد

پاسخی که دریافت میدارد این بوده است که امام داخل صحن با پیرمردی قفلساز در حال صحبت هستند و گل میگویند و گل میشنوند. تردید میکند مبادا فلان قسمت از برنامه را اشتباه کرده باشم. بار دوم و سوم نیز حساب میکند و نتیجه همان میشود. در این هنگام عزم خود را بر دیدار جزم میکند که هر چه بادا باد. میبیند آری امام زمان(عج) در همان زاویة صحن که به وسیله آن علم درک کرده است، با آن مرد قفلساز مشغول گفتگو هستند.
چون میبیند که آقا در حال خداحافظی هستند، رو به امام به سرعت حرکت میکند. امام زمان(عج) از آن پیرمرد خداحافظی کرده و رو به سوی ایشان میآیند. و وقتی با او رودررو قرار می گیرند، میفرمایند: فلانی تو هم مثل این پیر مرد قفل ساز شو تا من به سراغ تو بیایم و از کنارش میگذرند.
این عالم میگوید: همان وقت به سراغ این پیرمرد قفلساز رفتم تا او و رفتار و روحیاتش را شناسایی کنم. از او پرسیدم: این آقایی که با ایشان صحبت داشتی، که بود؟ در پاسخ گفت: تا آن جا که می دانم آقا سیدمهدی، فرزند مرحوم آقا سیدحسن، هستند که پدرشان هم به رحمت خداوند رفته است. از نوع جواب او به زودی متوجه شدم که آقا خود را به او معرفی کردهاند، ولی این بنده خدا متوجه نشده است که ایشان امامعصر (عج) هستند. نزدیک بود او را از حقیقت امر آگاه سازم، ولی به خود آمدم که اگر این کار صلاح این بندة خدا بود، خود آقا به او توجه میدادند.
ازحالات آقا و زمان آشنایی او با آقا و غیره پرسیدم... دقت کردم ببینم که این پیرمرد چه ویژگی خاصی دارد که امام مرا به آن دعوت فرمودهاند: عاقبت دریافتم که در کنار تقید ایشان به مسائل شرعی و کسب حلال؛ بارزترین ویژگی اخلاقی او این است که سخت به قول و قرارش با مردم پایبند است و اگر میگوید قفل شما فلان موقع آماده است، آن را حتماً سر وقت و شاید زودتر آماده کرده است.
مراعات ظرافتهای اخلاقی بیتردید در تکامل انسان سالک، نقشی جدی و اساسی دارد. چنانچه سهلانگاری در امور اخلاقی نیز تنزلآور و دورکننده از مقام قرب الهی است.
نگاهی به خویشتن ::-> ملعون است بدنی که چهل روز بر آن بگذرد و ابتلائي نداشته باشد
عن يونس بن يعقوب قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: ملعون كل بدن لا يصاب في كل أربعين يوماً، قلت: ملعون، قال: ملعون، قلت: ملعون؟ قال: ملعون، فلما رآني قد عظم ذلك عليّ قال يا يونس إن من البلية الخدشة، واللطمة، والعثرة، والنكبة، والهفوة، وانقطاع الشسع، واختلاج العين، وأشباه ذلك، إن المؤمن أكرم على الله من أن يمرّ عليه أربعون يوماً لا يمحصه فيها من ذنوبه، ولو بغمّ يصيبه لا يدري ما وجهه. والله إن أحدكم ليضع الدراهم بين يديه فيزنها فيجدها ناقصة، فيغتم بذلك ثم يعيد وزنها، فيجدها سواء فيكون ذلك حطّا لبعض ذنوبه
يونس بن يعقوب می گوید: از امام صادق عليه السلام شنيدم که می فرمود: ملعون است بدنی که چهل روز بر آن بگذرد و ابتلائي نداشته باشد. پرسیدم: ملعون است؟ فرمود: {آری} ملعون است. {دو باره} پرسیدم: ملعون است؟ فرمود: {آری} ملعون است.
زمانی که دید اين سخن بر من گران آمده است فرمود: ای يونس، ابتلاء {ممکن است حتی} خراش يا ضربه يا ليز خوردن يا گم شدن يا لغزيدن يا پاره شدن بند کفش يا وارد شدن خاشاک در چشم وأمثال اين باشد. مؤمن نزد خداوند گرامی تر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و گناهانش در اين مدت زدوده نشود. حتی اگر شده به واسطه غم و اندوهی که سببش را نمی داند. به خدا سوگند گاهی سکه ها را مقابلتان می گذارید و آن را وزن می کنید و آن را ناقص می يابید و به همين سبب غمگين می شوید. پس بار ديگر آن را وزن می کنید و آن را کامل می یابید و با همين اندوه بخشی از گناهانتان زدوده می شود.
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٧٨ - الصفحة ١٩١
نگاهی به خویشتن ::-> گره گشایی ذکر صلوات
ذکر صلوات فی نفسه گرهگشایی دارد و از این نظر در کارهای انسان اثر دارد

رُوِیَ عَنْ حَسَن بن عَلیٍّ العَسکری (علیهما السّلام) قال لِشیعَتِه: أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات.
ترجمه حدیث:
امام حسن عسکری (صلوات الله علیه) خطاب به شیعیان خود فرمودند: زیاد به یاد خدا باشید و بسیار به یاد مرگ باشید و فراوان تلاوت قرآن کنید و بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله و سلّم) زیاد صلوات بفرستید. پس بیشک هر صلوات بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله و سلّم) ده حسنه محسوب میشود.
شرح حدیث: در روایت مفصّلی، امام حسن عسکری(صلوات الله علیه) خطاب به شیعیانشان فرمودند: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْت»؛ زیاد ذکر خدا بگویید، زیاد به یاد خدا باشید و بسیار به یاد مرگ باشید. باید توجّه داشت که هم یاد خدا و هم یاد مرگ برای انسان نقش سازندگی دارد. انسان آنگاه که ـ نعوذبالله دستخوش غَفَلات و مرتکب خطایا میشود، جهتش این است که خدا را فراموش کرده است و مردن را! اینطور نیست؟! اگر انسان به یاد خدا باشد، اگر انسان به یاد موت باشد، هیچوقت اینطور متهوّرانه گناه نمیکند. لذا امام عسکری(علیه السلام) در این روایت خطاب به شیعیانشان فرمودند زیاد به یاد خدا باشید و زیاد به یاد مرگ باشید. چرا که هر دوی اینها، هم انسان را از گناه باز میدارد و هم از آن طرف، انسان را به سوی اطاعت خدا میکشاند.
«وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ»؛ قرآن هم زیاد تلاوت کنید. قرآن کلام الله است و این کلام الهی اثرش این است که انسان را حفظ میکند.
بعد حضرت میفرماید: «وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ»؛ و زیاد بر پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درود بفرستید. زیاد صلوات بفرستید. «فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات». یعنی به واسطه هر یک صلوات، دَه حسنه برای انسان نگاشته میشود.
این برای انسان، یک جنبه ذخیرهای است. آنهایی که دنبال این هستند، که حسنات را ذخیره کنند، از بهترین ذکرها برای این کار صلوات است. ما اذکار زیادی داریم؛ ولی در بین اذکار، ذکر صلوات غیر مسأله ذخیره حسنه بودنش (که در این روایت هم اشاره شد) خودش کاربرد دارد و گرهگشا است. ما در بین اذکار دو ذکر داریم که اینها سرآمد اذکار هستند. و آن دو عبارت از «صلوات» و «استغفار» است. این دو ذکر کاربرد گرهگشایی دارند. گاهی هم اگر سقفی برای صلوات میگذارند، خیال نکنید که رعایت آن سقف عددیاش، مدخلیّت زیادی داشته باشد. نه! اینگونه نیست.
"اللهم صل علی محمد و آل محمد"
نگاهی به خویشتن ::-> ذکری که 99 بلا را دفع می کند !!!؟
بروز مشکل و تنگنا در زندگی برای بسیاری از ما تاکنون اتفاق افتاده است و هریک از ما برای رفع آن راهکاری را دنبال می کنیم

در آموزه های دینی برای هر امری توجه به ماوراء و استمداد از ذات یکتای باری تعالی توصیه شده است. امام رضا علیه السلام به بیان برخی اذکار اشاره می فرمایند که از آن جمله ذکری کوتاه است که به رفع تنگنای زندگی و دفع بلایا کمک می کند. ایشان می فرمایند: "هرگاه خداوند بر کسی نعمتی داد ،باید خداوند را حمد کند.
هرگاه روزی اش تنگ شد، باید طلب مغفرت کند، هرگاه محزون شد باید لاحول و لا قوة الا بالله بگوید، هرکس بگوید: لاحول و لا قوة الا بالله خداوند ۹۹ بلا را از وی دفع می کند که آسان تر آن خفگی و نفس تنگی است
تقدیم به روح پرفتوح رادمرد غیور و آزاده "محمد قلی خان سرتیپ(سرحددار آواجیق)" جد بزرگوارم و اصلان خان و عزت اله خان پدربزرگهای عزیزم. روحشان شاد و یادشان گرامی.